نفس من و باباش...

خوش اومدي نفسم

1391/11/8 18:54
نویسنده : yasna
167 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفســـــــــــــــــــــــم.

امسال شهريور ماه كه عروسي دايي رفته بوديم خيلي شيطنت كردم.

يه حسي داشتم.يه ترس بين شك و دلهره.كه نكنه واقعا تو تو دل ماماني باشي و ماماني با اين همه بالا پايين پريدنش باعث اذيت تو بشه.

عروسي كه تموم شد چند روزي بي حال بودم.مامانبزرگم روز آخري كه ميخواستم برگردم ساوه بهم گفت فهيمه باور كن تو مامان شدي.از چهره ات مشخصه.

اما خوب هنوز باور نكردم.برگشتيم ساوه.

جمعه شب  91/7/7 من و بابات و خاله ففر و شوهرش و سما مهمون خاله منصورت بوديم.

از مهموني كه برگشتيم همون شب تو خونه تست بارداري دادم.من بودم و بابات و دايي سجادت  و زندايي فروزانت.

وقتي جواب مثبت بود يه لحظه همين طور موندم.يه حسي بود مثل شوك.

بابات خيلي خوشحال شد همون موقع گفت خدايا شكرت...

خيلي خوشحال بودم.البته خوشحالي همراه با هزار فكر...

صبح روز بعد قبل از اين كه برم سركار دوباره رفتم آزمايش خون كه مطمئن بشم.

گفت جوابش ظهر اماده ميشه.دل تو دلم نبود.يعني واقعا مامان شده بودم؟قلب

ظهر وقتي دكتر جواب رو ديد و گفت مباركه.سري به بابات زنگ زدم گفتم سلام بابايي...نیشخند

از اون روز فهميدم اومدي تو دل مامان.بغل

شدي زندگي مامان.يه حس خيلي شيرين.حسي كه تا تجربه اش نكني دركش نميكني.بغل

خوش اومدي نفسم.ماچ

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (9)

خاله النازت
9 بهمن 91 9:56
سلام نفس خاله
این مامانت اسم منو نیاورد
من که از همون روز اول درجریان ورودت بودم خاله جوونم
اره خاله جون بزرگ که شدی خودم همشو تعریف میکنم تا ببینی این مامانت چ لر بازی هایی سرت دراورد که من ترکیده بودم از خنده
خاله جون ورود تو مساوی با عقد من بوداااا اصن ببینم برا چی انقد دیر اومدی که من دیر شوور کنماصن همش تقصیر تو من باهات قهرم
نفس خاله ندیده دوستت دارم

سلام خاله النازش.
آره خداييش تو اولين نفري بودي از دوستام كه فهميدي.
بس كه همش به من زنگ ميزني و در جريان زندگي مني.
خاله النازش فكر نكنم بتوني براش تعريف كني.چون رابطه ي ما تا وقتيه كه نفس به دنيا بياد.چون تو بدآموزي داري شديد.
راستي خاله الييييييييييييي هم من هم نفس دوستت داريم.
ستاره
9 بهمن 91 10:00
سلام
تبریک میگم فهیمه جان
انشاالله کوکب جون ، دختری باشه سالم و صالح ، یه فرشته تمام معنا که قدر این همه عشق و شوقت رو بدونه



سلام خاله ريزه.
ممنونم.
اما كوكب كيه؟دخمله من نفسه.افتاد؟يا بندازونمش؟


خاله النازت
9 بهمن 91 10:18
باشه جرات داری قطع رابطه کنD:
فقط دخترت 16 ساله شد نیای بچسبی بهم بیا دخترمو برا پسرت بگیرااااااااا

وای مرضیییییییییی مردم از خنده دمت گرممممممم


اوووووووووو.
نفس مامان نميخواد شومل كنه.:p
در ضمن تازه خطر از بيخ مهديمون گذشت.كه تو رو نگرفت.
حالا بيام دخترمو دستي دستي بدبخت كنم؟:p



ستاره
9 بهمن 91 10:26
زشته خاله رو به دخملت اینجوری معرفی میکنی ؟
بازم تبعیض؟؟؟؟؟؟

اصلا من میشم عمه اش
کوکب دخمل خوشگل داداش کیومرثه
زشته ها
کسی با خواهر شوهرش اینجوری میحرفه؟
عمه جون میبینی این مامانت چه رفیقی بوده
خودش بدآموزی داره به خاله الناز گیر میده

تبعيض كدومه خاله مرضي؟
خو تو به دخمل من ميگي كوكب؟به نظرت خودش وقتي بشنوه خوشحال ميشه؟
اوووووووووووو.اگه خاهر شوهرم بودي كه اصلا نظرتو تاييد نميكردم
نفس مامان اين خاله مرضيه هم مثل خاله الناز بايد ازش دوري كرد.
حالا خود داني
ستاره
9 بهمن 91 10:40
پسر الناز خیلی هم خوبه الناز جان نگران نباش با داداشم هماهنگ میکنیم
ستاره
9 بهمن 91 10:41
فکر کردی اون فرشته کوچولو مثل خودته اون از بعد آشنایی ما اومده و رنگ و بوی خودمونو داره
ستاره
9 بهمن 91 10:42
قربونت الی جووووووون
خاله النازت
9 بهمن 91 14:00
ای جااانم مرضی جووونم فهیمه من که جای کیومرث باشم ب محض اینکه بچه بدنیا بیاد از تو دورش میکنم خودت منبع بداموزی هستی
شیرین55
11 بهمن 91 4:33



چرا شيرينم؟